سلاااام بعد از نمیدونم چه مدتتتت
بالاخره انجاام شد. و فروشگاهم رو افتتاح کردم. سخن زیادی ندارم برای نوشتن. فقط بسیار خرسند و ذوقمندم. انقدررر که خوابم نمیبره🫠
برای فاطمه حرف دارم ولی... درک کردیم که مسیر میتونه سخت و گاهی طاقت فرسا باشه. اما لذت بخشه. احساس لذت مسیر های سخت رو یادگرفتیم فاطمهی عزیزم. ممنونم ازت برای تلاش هات. ممنونم برای خواستنت و ممنونم برای تونستنت. مرسی که انقدر زیبا و قویی. مرسی که به فکر پیشرفت من و به فکر بهتر شدن منی. مرسی که تلاش میکنی از هر نظر من رو ارتقا بدی. و مطمئنم موفقی تو این مسیر. همینطور که تا الان بودی. داریم میبینیم. لمسش کردیم با تمام وجودمون فاطمه.. که شدنیه. که تونستنیه. که تو لنجامش دادی تو تو تو. برلی خودت انجامش دادی. برای تو هم شد. من هم تونستم. چقدر حس این جمله با قدیم ها فرق داره. انگار دیگه یه جمله نیست. خیلی فراتر از یه جملهست. مثل تپش قلبه.
خدای من. خدای عزیزم. روبهروت وایستادم و دارم اشک میریزم فقط. زبونم یند اومده. بغلت میکنم و با تمام قلبم و تمام وجودم ازت ممنونم. خدایا شکرت که انقدر همه چیز متفاوته. زندگی متفاوته خدایا. دنیا متفاوته. انگار تو یه دنیای دیگهم. باورم نمیشه که انقدر زندگی میتونه قشنگ و دوستداشتنی باشه. باورم نمیشه که میشه. خدایای شکرت که تونستم زندگی رو اینطوری لمس کنم. شکرت که تونستم. شکرت که انقدر زیبایی و شکرت که میتونم زیبایی هات رو ببینم. زیبایی ها رو حس کنم. شادی هارو، لذت هارو. خدای من. خدای من. خدای من. مهربون من. دوستت دارم.